فایل صوتی/بنی صدر: ولایت فقیه انکار خداوند است و فرهنگ ایرانی مانع از اجرای کامل آن شده است.

مصاحبه با رادیو آزادگان در 5 تیر 89:

فایل صوتی مصاحبه

بخش اول ویدیوی مصاحبه

بخش دوم ویدیوی مصاحبه

بخش سوم ویدیوی مصاحبه

بخش چهارم ویدیوی مصاحبه

ولایت فقیه ضدیت مطلق با اسلام و آموزشهای قرآن دارد و ناسازگاری مطلق با رشد و حقوقمندی انسان، استقلال ایران و زندگی انسان ایرانی در استقلال و آزادی و برخورداری از حقوق دارد. ولایت فقیه از این نظر که اختیار مطلق برای فقیه قایل است انکار خداوند است.

اگر انسانها به این اصل توجه می کردند که ابتکار تغییر هرکس مال خود اوست ایدیولوژی های نخبه گرا بوجود نمی آمد که ولایت مطلقه برای یک حزب یا یک شخص،‌برای کلیسا یا فقیه  برقرار کند.

حال از جنبه واقعیت و تجربه به قضیه نگاه می کنیم:

در این 31 سال اگر کسی سراغ دارد یک مورد از موارد که این ولایت مطلقه در مخالفت با قدرت بکار رفته جلوی مرگ و میر، ویرانی،‌تجاوز به حقی را گرفته بیاید اعلان کند. چرا این ولایت مطلقه در گروگانگیری،‌ جنگ هشت ساله،‌کودتا،‌اعدامها،‌کشتارها،‌استقرار و تسلط دادن مافیهاهای نظامی-مالی بر دولت،‌ انکار حقوق انسان بکار رفته است؟؟؟

چون ولایت فقیه مدعی است که در تمام بعدهای زندگی انسان(سیاسی،‌اقتصادی،‌فرهنگی،‌اجتماعی)‌ بسط ید و اختیار مطلق دارد ویرانگری اش همه جانبه است.

فرهنگ ایرانی مانع از اجرای ولایت فقیه شده است وگرنه اگر قرار بود بطور کامل استقرار پیدا کند ایران گورستان می شد خفقان همه جانبه و فضای ایران غیرقابل تحمل برای زندگی میشد.

کارآقای تاج زاده ازنظردرنوردیدن مرزهای غیرممکن خوداقدامی هنرمندانه است،وقتی استقلال وآزادی هدف باشد، به ضرورت روش انسان روش تجربی خواهدشد، با مصلحت سنجی به قدرت امکان میدهیم قلمروهای هرچه بیشتری راتصرف کند،ابتکارتغییرهرکس دراختیارخوداوست، ازایرادات اساسی اصلاح طلبان وباورشان به این که حق دادنی وگرفتنی است.

سوالی مطرح شده و اینستکه:

آقای تاجزاده در رویکرد خود به ولایت فقیه دو روایت متفاوت را از هم باز میشناسد یکی روایت مصباحیست و دوم روایت آقای خمینی است که براساس پاسخگویی دایر شده و مکمل ولایت جمهور مردم است باز هم نکته بااهمیت اینجاست که اون این تکامل را نه از منظر حقیقت بلکه از منظر مصلحت جستجو می کند اکنون با توجه به اینکه شما از استثنا روشنفکرانی هستید که از منظر درون دینی و از منظر کلام و حقوق در صدها و یا شاید هزارها صفحه درباره رابطه حقیقت و مصلحت قلم و قدم فرساییدید چه نکات بااهمیتی وجود دارد که از آن غفلت شده است؟؟

————————————————————————————————————————————————-

برای اینکه حیات ایران ادامه پیدا کند مردم باید به جنبش ادامه دهند جنبش سبب میشود که جریان تخریب درونی رژیم سریعتر بشود و تحول بیخطرتر شود

مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر در تاریخ 4/4/89 :

فایل صوتی مصاحبه

بخش اول ویدیوی مصاحبه

بخش دوم ویدیوی مصاحبه

بخش سوم ویدیوی مصاحبه

این رژیم از اول پیدایش تا امروز بدون توقف از قاعده قدرت پیروی کرده و میکند . قانونی که قدرت از آن پیروی میکند تقسیم بدو و حذف یکی از آندو است و این روند تا سقوط رژیم ادامه خواهد داشت.

این رژیم ساخت ندارد که اصلاح پذیر باشد. چرا این رژیم ساختاری ندارد که ساختارشکنی روی دهد؟؟

چون بعنوان مثال در زمان شاه دولت یک ساختاری داشت . شاه ، حکومت ، دستگاه اداری جایشان معلوم بود و نسبت و رابطه اینها هم بر محور قدرت کانونی که در شخص شاه متمرکز بود تعیین میشد . دستگاه روحانیت هم ساخت داشت و سلسله مراتب از بالا به پایین مشخص بود . این رژیم همه اینها را به هم ریخته است . در حال حاضر مجموعه ای از مافیاها به وجود آمده که اینها دایم تناسب قوایشان متغیر است . ثابت نیست که بشود یک ساختی پیدا کنند.

مثلا شبکه آقای هاشمی رفسنجانی یک روزی همه کاره کشور است امروز کارش به جایی رسیده که فرزندش تحت تعقیب است برادر زنش زندان است و….دیگری مثل آقای احمدی نژاد که در حکومت هاشمی سر از تخم در آورده بوده است حالا شبکه روابط شخصی دارد که با شبکه روابط شخصی لاریجانیها شاخ تو شاخ شدند. وقتی این تناسب قوا بهم بخورد یکی میره بالا یکی میاد پایین. این برخوردها بین مافیاها و شبکه ها تا انحلال رژیم ادامه خواهد داشت.

قانون دومی که قدرت از آن تبعیت می کند این است که نیروهای محرکه ناسازگار با خود را یا جذب می کند و یا حذف .

قانون سوم این است که در برابر این قدرت اگر استقامت نکنیم ، این قدرت نه از بین میرود و نه دست از سر شما هم بر میدارد. او چون باید در یک مرکز متمرکز و بزرگ شود ناگزیر باید تخریب کند چون اگر تخریب نکند از بین می رود . پس اگر مردم کاری نکنند این قدرت در بیرون خود برای متمرکز و بزرگ شدن تخریب می کند و هر گاه استقامت کنند چون توانایی تخریب نیروهای محرکه در بیرون قدرت بر اثر استقامت جامعه کم می شود ، عمل تخریب در درون بیشتر می شود تا جایی که قدرت منحل شود.

پرسش مطرح شده در مصاحبه:
در حدود یکسال از جنبش عمومی مردم ایران گذشته است هرچند تظاهراتی خیابانی را شاهد نیستیم ولی آثار داخلی آن را در خود حاکمیت شاهدیم یعنی کار بجایی رسیده که بخشی که خواهان سرکوب این جنبش است خودشان به جان خودشان افتادند بطور مشخص مجلس و ریاست جمهوری به جان هم افتادند و دارند همدیگر را زیر علامت سوال میبرند شما این را چطور بررسی میکنید آیا این فشار این جنبش است یعنی رژیم در حال سقوط است یا واقعا بخشی از حاکمیت میخواهد بخشی دیگر را حذف بکند و کلا کنترل کل ارگانهای اجرایی, قضایی و کلا همه چیز کشور را بدست بگیرد و حاکمیت خود را ادامه بدهد؟؟